عباس کیارستمی یکی از معدود فیلمسازان ایرانی است که شهرتی جهانی دارد و تقریبا نمیتوان در کشوری، کسی را که در کار سینما یا علاقهمند جدی سینما باشد یافت که نام او را نشنیده باشد. این روزها که فیلم مستند «زالو» ساخته بهمن کیارستمی، فرزند دوم او، بازنشر گستردهای در فضای اینترنتی پیدا کرده است، بحثهای زیادی هم در فضای مجازی فارسیزبان دامن زده است.
فیلم «زالو» که ۱۹ سال پیش، در ۱۳۸۱ ساخته و به صورت محدودی منتشر شده بود، اکنون با پخش مجددش در کانال تلگرامی بهمن کیارستمی، موج بزرگی پدید آورد که شاید برای خود بهمن هم نامنتظره بود.
فیلم از چهار بخش و سه اپیزود تشکیل شده است. اپیزود اول، بخشی از فیلم «مشق شب» عباس کیارستمی است، آنجا که با «بهمن» بهعنوان یکی از دانشآموزان مدرسه شهید معصومی صحبت میکند. «مشق شب» در سال ۱۳۶۸ ساخته شده است و همانطور که خود کیارستمی در فیلم میگوید، اساسا آن فیلم را ساخته است تا بداند فرزندش مشکل درس خواندن دارد، یا مشکل عمومیتر از آن است. در آن زمان بهمن کمی بیش از ده سال دارد. بخش دوم، فیلمی است که چند سال بعد، ۱۳۷۲، خود عباس کیارستمی با گذاشتن دوربین روبهروی چهره «بهمن» مصاحبهای محاکمهگونه انجام داده است، و بخش سوم، تصاویر مختلفی از کارنامه «بهمن» است که بهوفور تجدیدیها و مردودیهای او دیده میشود، و سرانجام، سال ۱۳۸۱ که حالا بهمن بزرگ شده است و جوان بیست و چهار سالهای است. اینبار، «بهمن» دوربین را به سمت خودش میگذارد و باز زیر رگبار شماتتهای پدر قرار میگیرد.
در اپیزود دوم، که مناقشه برانگیزترین اپیزود این مستند است، عباس کیارستمی به عنوان راوی، سخنان خود را اینگونه آغاز میکند: «یکی از بچههای مشق شب بزرگ شده الان اینجا نشسته و ورقهاش دست منه و طبق این ورقه هفت تا تجدید آورده و حتما دلایلی داره که هفت تا تجدید آورده، بنابراین من الان نه به عنوان بابای تو، به عنوان یه آدمی که حساسیت شغلیم ایجاب میکنه که ببینم آدمها در چه عوالمی سیر میکنند،...» و برای آن که خود را محق بداند، به جای این که تنبیه و تشویق فرزندش را وظیفه پدری خود بداند، به وظیفه فیلمسازی خود ربط میدهد. درحالی که وظیفه فیلمساز مستند، ثبت «آنچه هست» است، نه تغییر و تبدیل آن، اما وظیفه پدر و مادر برای مراقبت و هدایت کودکان خود وقتی به دنیا میآیند، صد در صدی است و همینطور کم میشود، تا ۱۸ سالگی که به صفر میرسد. بیشک نظام آموزشی و رسانههای جمعی، مانند تلویزیون یا سایر رسانهها، کمک میکنند به پدر و مادر تا بتوانند درک بهتری داشته باشند و کودکان خود را بهتر پرورش دهند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
عباس کیارستمی به عنوان فیلمساز، یکی از پیشروترین فیلمسازان ایرانی است؛ اگر فراموش کنیم که در «مشق شب»، کارگردان است که دارد کودکان را با سوالهای بیربط آزار میدهد و شده است بازجوی ماجرا. آنوقت، با فیلمی روبهرو هستیم که به خوبی نشان میدهد که چگونه ساختار دیکتاتوری میخواهد بچههای «ُنرم» بسازد و نگذارد کسی «از خط خارج شود»، و «مسعود خیام» (که خودش و همسرش «پرییوش گنجی» و فرزندانش هوشیار و گلفام، جزو جامعه روشنفکری و هنری محسوب میشوند) به خوبی در آن فیلم توضیح میدهد که چرا «مشق شب» باید برداشته شود و این وظیفه دشوار به گردن پدر و مادرهایی که تخصصی در این زمینه ندارند، گذاشته نشود.
فراموش نکنیم که در ۱۹۷۹ (۱۳۵۸)، راجر واترز از گروه پینک فلوید آلبوم «دیوار» را منتشر کرد و نظام آموزشی را مورد نقد فراوان قرار داد و چند سال بعد، در ۱۹۸۲ (۱۳۶۱)، آلن پارکر فیلم «دیوار پینک فلوید» را ساخت تا نشان دهد که چگونه نظامهای آموزشی از انسانهایی که آزاد به دنیا میآیند، میخواهند انسانهای «نُرم» و «داخل خطکشی» بسازند. چند سال پس از آن، در ۱۳۶۸ (۱۹۸۹)، کیارستمی فیلم «مشق شب» را میسازد که نشان میدهد چگونه نظام آموزشی و رفتار نادرست، مسئولیت خودش را به گردن پدر و مادرها میاندازد.
اگر عباس کیارستمی را نشناسیم، میتوانیم به «مشق شب» و «زالو» به عنوان دو فیلم که سلطه فرهنگ و نظام پدرسالارانه را نقد میکند، نگاه کنیم. اما چون او را میشناسیم، نوک تیز حمله سوی او گرفته میشود؛ وقتی در صحنههای پایانی میبینم که «بازجو-فیلمساز» درک نمیکند که «مجید» دچار بیماری ترس از حضور غریبهها است و به هر حال ریشه بیماری او ممکن است به دوران کودکی و قبل از دبستانش برگردد و در صلاحیت فیلمساز نیست که او را جلو دوربین شکنجه دهد، یا بعد پدرش را بخواهند، تنها باید سریع به مسئولان مدرسه گزارش دهند تا به مراجع درمانی سپرده شود.
در اپیزود دوم «زالو»، آنجا که پدر به محاکمه پسر نشسته است و زاویه دوربین سهرخ است و سمتی از صورت پسر معلوم نیست، در همان دقیقه اول، وقتی پسر شروع به صحبت میکند، صورت خود را میچرخاند و میبینیم بخشی از صورت او کبود شده است که شاید اثر سیلی پدر باشد بر صورت پسر. اگر تنها همین اپیزود دوم را به عنوان فیلم کوتاهی از عباس کیارستمی ببینیم، با شاهکاری روبهرو هستیم که نشان میدهد پدرسالاری چگونه تا اعماق ریشههای ما نفوذ کرده است و این فیلم به خوبی آن را روایت میکند.
مشکل رابطه اشخاص سرشناس با فرزندانشان تنها مشکل ایرانیان نیست. این مشکل بهوفور در جاهای دیگر هم دیده شده است. برای نمونه، مارلون براندو که در فیلم « کنتسی از هنگ کنگ» (چارلی چاپلین. ۱۹۶۷) هم بازی سیدنی چاپلین (فرزند چارلی چاپلین و لیتا گری) بود، در خاطراتش نقل میکند که چارلی چاپلین رفتار بسیار بد و در حد انزجاری با پسر خود داشت.
بهمن کیارستمی پس از انتشار «زالو» نوشت: «از من اصرار که تغییر رشته بدهم و بروم علوم انسانی، و از پدرم انکار که تو مگه چیت از احمد و هوشیار کمتره.» یعنی در مقام پدر، درست مانند پدری سنتی به تحصیل فرزندش نگاه میکند. اینگونه که بهمن در متن منتشر شدهاش میگوید، پروانه اعتمادی، نقاش معروف و همسر رویین پاکباز که آنسالها رفت و آمد زیادی به خانه آنها داشته است، تاثیر بسزایی روی همه اعضای خانواده میگذارد: «پروانه اعتمادی به من جرات داد که نظام قدیم و جدید را ول کنم بروم دنبال کاری که دوست دارم. فکر میکنم به پدرم هم جرات داد که وقتی دید بچههایش درسخوان نیستند، دست از سرشان بردارد و بگذارد کاری که دوست دارند را بکنند و حمایتشان کند. (احمد هم تحصیل در دانشگاه شریف را رها کرد و یک شرکت موفق کامپیوتر راه انداخت.)»
عباس کیارستمی در فیلمسازی شخصی پیشرو بود و در این نمیتوان تردیدی ایجاد کرد، اما شاید در زندگی شخصی پیشرو نبوده است. (ایشان همسن پدر من هستند. پدرم کارمند ساده راهآهن بود، اما هرگز دخالتی در تحصیل فرزندانش نکرد. وقتی پانزده ساله بودم، پاداشی به کارمندان راهآهن دادند. پدرم به جای آن که زمین و ملک بخرد، برای من دوربین فیلمبرداری هشت میلیمتری و پروژکتور خرید و من را با دنیای سینما و عباس کیارستمی و فیلم درخشان «مسافر» او آشنا کرد.)
بهمن و احمد کیارستمی هر دو راه پدر را ادامه دادند و این نشان میدهد که بهرغم همه این اتفاقات، پدر را الگوی خود برای زندگی انتخاب کردهاند؛ همانطور که بسیاری در جهان، که برخی فیلمسازان برجستهای هم هستند، از شیوهها و متدهای عباس کیارستمی برای فیلمسازیشان در مستندسازی یا فیلم کوتاه و بلند سینمایی بهره بردند. از کوزه همیشه همان برون نمیتراود که در اوست. گاه در کوزه آب است و از آن گلاب میتراود.